84811 12

شفا بخشي قرآن

درباره شفا بخشي قرآن

شفا بخشي قرآن

ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا
Link: سوره اسراء/ آيه 82

حضرت علي(ع) مي فرمايد: «روز فتح مکه با پيامبر(ص) به کنار کعبه آمديم. پيامبر(ص) به من فرمود: بنشين. نشستم. آنگاه حضرت روي شانه هايم رفت و من بر پاي ايستادم. آن حضرت شروع به سخن نمود و از جمله فرمود: من لم يستشف بالقرآن فلا شفاه الله؛ هرکس به وسيله قرآن شفا نجويد و نخواهد، خدا او را شفا نخواهد داد.»[1]

انسان همواره با دو گونه بيماري مواجه است:
يکي بيماري جسمي و ديگري بيماري روحي و اخلاقي. در اين ميان خطر بيماري هاي روحي و اخلاقي بيش از جسمي است؛
چرا که:

1. بيماري هاي روحي دائمي است؛ بيماري دست و پا يا چشم و گوش معمولاً پس از گذشت مدتي بهبود مي يابد ولي مرض حسادت، بخل، لجبازي، عقده و کينه ديگران در دل داشتن، يک عمر همراه آدمي است.

2.اين گونه بيماري ها مخفي اند؛ از اين رو شناخت و تشخيص آن به مراتب بسي سخت تر از بيماري جسمي است؛

3. اينها خود بيماري هاي مادر و سرچشمه آلودگي هاي ديگرند؛ مثلاً کسي که کينه اي است همين کينه خود يک مرض است و اين کينه او را وامي دارد تا دست به انواع خلاف بزند؛

4. اين گونه بيماران انگيزه اي براي درمان خود ندارند! اما همين افراد وقتي به مرض جسمي مبتلا مي شوند به سرعت خود را به پزشک مي رسانند.

5. درمانش سخت است؛ سردرد را مي توان با يک قرص و آمپول تسکين داد اما حسادت را نمي توان به راحتي درمان نمود.

6. دارويش ناياب است.

7. طبيبش فقط اولياء الله اند و با گذراندن دوره و گرفتن مدرک، کسي به اين مقام دست نمي يابد.[2]

با اين وجود اين دو بيماري شباهت بسياري نسبت به يکديگر دارند: هر دو کشنده اند، هر دو نيازمند طبيب، درمان و پرهيزند و هر دو گاهي سبب سرايت به ديگران مي شود. بخل، جهل، کبر و غرور، حسد، نفاق، ترس، عشق به دنيا، وابستگي به ماديات و فرو رفتن در شهوات، از جمله بيماري هاي روحي و اخلاقي اند.

اميرمؤمنان(ع) درباره شفابخشي قرآن مي فرمايد: «از قرآن براي بيماري هاي خودشفا طلبيد و به آن براي حل مشکلات خويش استعانت جوييد؛ چه اينکه در قرآن شفاي بزرگترين دردهاست که آن درد کفر، نفاق، گمراهي و ضلالت است.»[3]

واژه شفا در لغت به معناي نقطه آخر چيزي است که مشرف به نابودي يا نجات باشد، از اين رو شفا يافتن بيمار به معناي عافيت يافتن و نجات از بيماري است؛ بر اين پايه مقصود از شفاي قرآن، نجات از انحطاط و سقوط مادي و معنوي است که به وسيلة هدايت انجام مي پذيرد.[4]

امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: «هر که را بيماري باشد بايد که بامداد چون روي از نماز بگرداند، هفت بار الحمد بخواند و باز بر او دمد و اگر به نشود روز ديگر، هفتاد بار بخواند من ضامنم به شفا، مگر آن بيماري مرضي باشد که أجل او در آن باشد. حضرت رسول(ص) گفت: القرآن هو الدواء»[5]

خداوند قرآن را دارو معرفي نمي کند بلکه او را شفا مي داند و شفابخشي آن نيز قطعي است. هر کس که به قرآن روي آورد، آن را بفهمد، بپذيرد و عمل کند به طور قطع بيماري هاي دروني اش از بين مي رود، مگر اينکه شخص مريض به قرآن مراجعه نکند و يا مراجعه اش از روي ميل نباشد و يا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفابخش آن را نپذيرد و عمل نکند و يا عملش نادرست باشد.»[6]

قرآن همين شفا را براي تبهکاران ماية خسران مي داند «و لا يزيد الظالمين الا خساراً»[7] و بر اين نکته اذعان دارد که دشمنان حق به جاي اينکه از نور آيات الهي دل و جان خود را روشن سازند و تيرگي ها را بزدايند، جهل و شقاوتشان افزوده مي شود. اين امر به اين دليل است که خميرمايه وجودشان بر اثر کفر، ظلم و نفاق به شکل ديگري درآمده، از اين رو هر جا نور حق را مي بينند، به ستيز با آن برمي خيزند و اين مقابله و ستيز با حق، بر پليدي آنها مي افزايد و روح طغيان و سرکشي را در آنها تقويت مي کند.

قرآن که مدعي شفابخشي است، صبر نمي کند تا شخص بيمار شود آنگاه به مداوايش بپردازد بلکه قرآن در مقام پيشگيري نيز کوشاست و سعي اش بر آن است تا انسان ها به امراض فکري و قلبي دچار نشوند. قرآن در مرحله نخست به انسان ها نسبت به بيماري هشدار مي دهد. اگر کسي در اين مرحله هشدار خداوند را جدي نگرفت و به عمل ممنوع، اقدام نمود، مريض مي شود. در اين مرحله نيز قرآن رهنمود دارد و کيفيت مداواي مريض و راه درمان را به او نشان مي دهد تا او را از بيماري برهاند. اگر در اين مرحله نيز سخن قرآن را نشنيد و به آن عمل نکرد، آن وقت ديگر خدا او را به حال خود وا مي نهد و چنين مريض رها شده اي به طور طبيعي هر روز بيمارتر مي شود.

سخن آخر آنکه قرآن ضعف هاي مربوط به حکمت نظري را با برهان عقلي و امراض مربوط به حکمت عملي را با تهذيب و تصفيه دل بهبود مي بخشد، همه بيماري هاي اعتقادي و اخلاقي را درمان مي کند: جهل را با علم، شک را با يقين، غم و اندوه را با آرامش، ترس و هراس را با اميد، نگراني از آينده را با عزم و ثبات برطرف مي سازد. مؤمن در پرتو شفاي قرآن به ولايت مي رسد که خاصيت ولايت، نجات از اين گونه عوامل سوء است که (إن أولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون)[8]
Link: سوره يونس/ آيه 62

التماس دعا

----------------------------
منابع :
[1]. تفسير کشاف، جار الله زمخشري، ج 2، ص 689.
[2]. با استفاده از: www.qaraati.net.
[3]. نهج البلاغه، خطبه 176.
[4]. ر . ک: مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهاني، ذيل واژه شفا؛ نيز التحقيق في کلمات القرآن، سيد حسن مصطفوي، ذيل واژه شفا.
[5]. همان.
[6]. تفسير موضوعي قرآن کريم، عبد الله جوادي آملي، ج 1، ص 234، ب تصرف.
[7]. اسراء/ 82.
[8]. تفسير موضوعي قرآن کريم، عبد الله جوادي آملي، ج 1، ص 236، با تصرف.
----------------------------

Link: آدرس نرم افزار در نرم افزار بازار جهت درج نظرات و پيشنهادات به منظور بالا بردن رتبه